خاطرات طلایی مثلث طلایی هند

به گزارش بالیو، سفر به هند و دیدن تاج محل از نزدیک، همواره آرزویی بود که باید رنگ واقعیت به خود می گرفت.

خاطرات طلایی مثلث طلایی هند

برای دیدن تاج محل و مجسمه های بودا، تور هند ما را تجربه کنید.

با مهیا شدن شرایط آغاز به جست و جوی تور و دریافت قیمت از آژانس های مختلف کردم که در همین تماس ها بود که متوجه شدم ویزای هند احتیاج به انگشت نگاری دارد. و با توجه به ساکن نبودن در تهران این یعنی یک سفر به تهران و تحمیل هزینه ای بیشتر.البته جدا از سفری که باید ما را تا فرودگاه امام خمینی می رساند.

کم کم فکر تغییر مقصد داشت ذهنمان را قلقلک می داد که یادم آمد هندوستان در شهر ما کنسولگری دارد. وقتی از آژانس های درون شهر قیمت تور هند را می گرفتم همگی اشاره می کردند که برای انگشت نگاری باید به تهران بروید و هرچه از من اصرار که اینجا کنسولگری هست و می شود از همین جا برای ویزای هند اقدام کرد آن ها اظهار بی اطلاعی می کردند. تنها یک آژانس به این موضوع واقف بود که او هم ازآن جا که تنها با یک شرکت در تهران کار می کرد و در آن موقع پکیج هند از طرف آن شرکت تهرانی ارایه نمی شد این آژانس شهر ما هم از گزینه ها کنار رفت. تصمیم گرفتم قبل از هر اقدامی به کنسولگری مراجعه نموده و شرایط را بپرسم. متاسفانه کنسولگری در صورتی اقدام به صدور ویزا می کرد که ما اقدام به تحویل ووچر با سربرگ هتل می کردیم و همچنین محل تولد ما در همین شهر بوده باشد و یا اقدام به ارایه گواهی اشتغال در همین جا یا ارایه کپی سند مالکیت یا اسنادی از این دست که سکونت ما را در شهر برایشان محرز کند.مساله اصلی ووچر باسربرگ هتل بود که تقریبا هیچ آژانسی زیر بار آن نمی رفت و اقدام با این شرایط به وسیله کنسولگری عاقلانه به نظر نمی رسید. دوباره آغاز کردم به جستجو و سرچ در اینترنت که متوجه شدم آژانسی در شیراز اقدام به صدور ویزا می نماید. طی تماسی گفتند که برای صدور ویزا فقط بلیط ها را می خواهند. تصمیم گرفتم تور را از آژانس های تهران بدون ویزا خرید نموده و شخصا برای ویزا اقدام کنم. آژانس بابت ویزا سیصد هزار تومان از مبلغ تور هرنفر کم کرد که ما در شیراز بابت ویزا نفری سیصدوهشتاد هزار تومان پرداخت کردیم. بلاخره تمام این روند گذشت و همه چیز آماده شد و موعد سفر فرا رسید.

پرواز ما به دهلی در تاریخ 29مهرماه 96 ساعت 19:50 بود، من هم برای این که استرسی بابت دیر رسیدن نداشته باشیم بلیط هواپیما از شهرمان به تهران را 8صبح گرفتم. اما زمانی که در مهرآباد منتظر چمدان ها بودیم از دو چمدانی که همراه داشتیم پیروز به دریافت یکی شدیم. در نهایت وقتی دیدم همه مسافرها رفتند و ما ماندیم و انتظار یک چمدان نرسیده، به دفتر شرکت جامه دان مراجعه کردم و فهمیدم که چمدان اصلا به تهران فرستاده نشده و کمی خیالمان راحت شد که حداقل به شهر دیگه ای نرفته. قرار شد چمدان ما با پرواز بعدی که ساعت 12ظهر بود فرستاده شود و در نهایت ساعت2 آن را تحویل گرفتیم و راهی فرودگاه امام شدیم.

قبل از رفتن به تهران و بعد از دریافت ووچر از آژانس با توجه به حساسیتی که به دلیل خواندن سفرنامه ها روی لیدرها پیدا نموده بودم شماره و اسم لیدر را در گوشی ذخیره کردم و با واتزاپ به او پیام دادم تا برنامه تور را بدانم. کسی که اسمش در ووچر بود به من گفت لیدر فارسی زبان کس دیگه ای است و شماره او را داد و من هم به او پیام دادم . جوابی که گرفتم این بود: برنامه دقیق هنوز تعیین نیست و بعد تعیین میشه. این شد مقدمه آشنایی ما با آقای حماد، لیدر ما در هند که در دهلی استقبال گرمی از ما کرد و تا آخر سفر لطف او شامل حالمان بود.

با توجه به استرس های وارده ناشی از نرسیدن چمدان حسابی گرسنه شده بودیم و هرچه تنقلات داشتیم در مهرآباد در زمان انتظارمان خورده بودیم . به فرودگاه امام که رسیدیم بعد از پیدا کردن دو جایگاه خالی آغاز به خوردن غذایی که همسرم برای ناهار آورده بود کردیم. جایگاه روبرو آقا و خانم مسنی نشسته بودند. به همسرم گفتم: فکر کنم اینا هم ، همسفرمون باشن. که او گفت: حالا هرکی که تو فرودگاهه که هند نمیره. بلاخره وقتی سر صحبت باز شد متوجه شدیم که حدس من درست بوده . با دیدن ووچر آن ها دیدم فقط هتل های ما در دهلی متفاوت هستند. ما در دهلی ساکن هتل The Leela Ambience Convention بودیم و آن ها رادیسون بلو. اما در آگرا هتل The Gateway و در جیپور Crowne Plaza بود. بعد از صحبت و پرسیدن اسم و فامیل ها متوجه شدیم از آشنایان خانواده همسرم هستند.

بعد از فرود در باند فرودگاه ایندیرا گاندی با توجه به ترافیک فرودگاه تقریبا 20 دقیقه منتظر بودیم تا اجازه پیاده شدن را به ما بدهند. در هواپیما فرم کوچکی را در اختیارمان گذاشتند تا پر کنیم و موقع ورود معطلی زیادی نداشته باشیم.

عکس1 (فرم رجیستری)

بعد از جمع شدن مسافرها همگی راهی هتل هایمان شدیم که هتل ما در راستا، اولین هتل بود. خوشبختانه چک این به سرعت انجام شد وکلید و رمز اینترنت در دست، با گل هایی که آقای حماد در اتوبوس به گردنمان انداخته بود به اتاق رفتیم تا بعد از یک روز سفر استراحت کنیم و فردا ساعت 10صبح گشت روز انجام شود.

روز اول

صبح روز اول بعد از بیدارشدن از خواب و کنار زدن پرده با صحنه کریکت بازی کردن عده ای در زمین خاکی روبرو روبرو شدم، از قبل می دانستم که در هند و پاکستان علاقه زیادی به این بازی هست که طی این یک هفته چندباردر گوشه و کنار شهرها شاهدش بودم.

عکس 2(بازی کریکت در زمین خالی روبروی هتل لیلا)

و البته عزیزانی که زحمت پاک کردن شیشه هارو می کشیدند.

عکس3 (پاک کردن شیشه ها)

بعد از صبحانه در حالیکه از عطر عود و صندل در هتل زیبای لیلا مست شده بودیم سوار اتوبوس شدیم و پیش به سوی دهلی...

عکس4 (لابی زیبای هتل لیلا)

عکس5 (ورودی هتل لیلا)

در اتوبوس با پرسیدن از لیدر متوجه شدم که برنامه امروز دیدار از مقبره گاندی، دروازه هند، قطب منار و مرکز خریدی به اسم DLF هست.

شبی که به دهلی رسیدیم با هوایی به شدت آلوده و پر از دود روبرو شدم، من خیلی دوست داشتم برای جشن دیوالی هند باشیم ، از طرفی شنیده بودم که این عید 5 روز هست. پس با حساب من باید دو روز آخر جشن را هند می بودیم، اما طبق گفته آقای حماد فقط یک روز مهمه و سهم ما از این جشن دیوالی فقط دود به جای مونده از آتش بازی ها بود. در سفرنامه های دوستان خوانده بودم دهلی بوی بدی می دهد که بعد از بیرون آمدن از فرودگاه احساس میشود، در حالیکه اینجور نبود. به جز جاهایی که به خاطر آشغال یا فاضلاب این بو به مشام می رسد.

توضیحات خیلی از مکان ها در سفرنامه های دوستان دیگر آمده و سعی میکنم خیلی به این موارد نپردازم.

بعد از بازدید از یادمان بی آلایش گاندی، این مرد بزرگ و دروازه هند با توجه به تحقیقاتی که از سایت هایی مثل Tripadvisor و Lonelyplanet داشتم و البته علاقه خود و همسرم به بازارهای محلی و همچنین حرکت فردا صبح به سمت آگرا از خیر دیدن قطب منار و مرکز خربد گذشتیم و بعد از چند عکس یادگاری از دروازه هند به لیدر گفتیم تصمیم داریم از تور جدا شویم و فردا به تور ملحق می شویم.

عکس6 (یادمان گاندی)

بعد از خداحافظی با لیدر و سروکله زدن با راننده های اتوریکشا سر کرایه، به سمت بازار Sarojini Nagar راه افتادیم. یکباره انگار وارد یک بازی کامپیوتری شدیم که در کمترین زمان باید به مقصد برسیم. از سرچی که نموده بودم دستگیرم شده بود این بازار برای خرید بسیار مناسبه. همینطور هم بود اما برای خانم ها !!

بعد از گشتن در بازار و خرید به سمت بازار Dilli Haat رفتیم و بعد از پرداخت ورودی وارد این بازار رنگارنگ و زیبا شدیم. در این بازار غرفه های مختلفی وجود دارد که اجناسی مانند ساری، لباس، قالیچه،مجسمه و.. وجود دارد. به نظر من اگر دهلی رفتید حتما به این مکان بروید. بسیار زیباست، برای خرید مناسب است و رستوران و کافه های متعددی دارد.

عکس7 (بازار دیلی هات)

بعد از دیلی هات نوبت به Connaught Place رسید، کم کم هوا رو به تاریکی می رفت. خودمان را رساندیم آنجا و اطراف را چرخیدیم. ما که خسته شده بودیم به سمت هتل راه افتادیم. از قبل نقشه آفلاین دهلی را دانلود نموده بودم و در تمامی راستاها که چک میکردم راننده ها از همان راستا نویگیتور می رفتند. دو مرکز خرید در فاصله نزدیک هتل وجود داره که با نزدیک شدن به یکی از آن ها همسرم را که با وجود تکان و ویراژهای زیاد ریکشا خوابش برده بود بیدار کردم تا پیاده شویم و سری به Cross River Mall بزنیم. این مال پر بود از مراکز Spa در تمام طبقاتش. در طبقه همکف فروشنده ای بود با فریزری صندوقی که بستنی چوبی مخروطی شکل می فروخت، بدون هیچ بسته بندی. بستنی خوشمزه ای بود با طعمی غلیظ. مثل تمام خوردنی های هند طعم خاصی داشت و البته دوست داشتنی.

در طبقه دوم بودیم که دیدیم عده ای با عجله در حال رفتن به طبقه بالا هستند. ما هم کنجکاو شدیم ببینیم چه خبره، که بله سانس پخش فیلم سینماست. ترغیب شدیم فرصت را غنیمت شمرده و فیلم هندی ببینیم. فیلم تاریخی بود. اگر اشتباه نکنم Padmavati. رفتیم بلیط بگیریم که همان موقع مدیر سینما هم آمد. از ما پرسید: هندی هستین؟ گفتیم نه! گفت هندی بلدین؟ گفتیم نه!! پرسید پس برای چی میخواین بیاین تو؟ ما هم گفتیم عاشق فیلم هندی هستیم. مدیر و بلیط فروش به اتفاق ما همگی زدیم زیر خنده. خلاصه سیستم را چک کرد و گفت: فقط ردیف اول جایگاه خالی داره. یا ردیف اول بشینین و یا برای ساعت11 شب که سانس بعد بودبلیط بگیرین. با توجه به این که ساعت 11 دیر بود تصمیم گرفتیم از رفتن به سینما صرفنظر کنیم ، به هتل رفته و فکر شام باشیم. پیاده تا هتل بیشتر از 10 دقیقه نبود. بعد از رسیدن به هتل قصد کردیم غذای هندی بخوریم ، پس آماده شدیم تا به رستوران dilli32 هتل برویم .

موقع ورود به رستوران ازما پرسیدند: می دونین اینجا فقط غذای هندی سرو میشه یا نه؟ و اینکه مسئله ای بابت تند بودن غذا ندارین؟ ما هم گفتیم: میدونیم کجا داریم پامونو میزاریم. (وقتی آغاز به خوردن غذا کردیم فهمیدم واقعا نمیدونستم کجا دارم میرم!)

رستوران محیط و طراحی فوق العاده ای داشت.از لحظه ورود یک نفر سر میز ایستاده تا کارهای شما را انجام دهد. یک پیشخدمت اهل بوتان سر میز ما حاضر بود که از یاری در انتخاب غذا وکشیدن غذا در بشقاب تا دریافت عکس از ما را انجام می داد.

برای پیش غذا کباب بره سفارش دادیم و غذای اصلی butter chicken . پیش غذا لذیذ و خوش طعم بود، اما غذای اصلی به شدت تند، که موسیقی زنده رستوران هم توان تلطیف طعم آتشین آن را نداشت. درباره قیمت ها از آن جا که ممکن است بسته به زمانی که سفرنامه را می خوانید تغییر نموده باشند می توانید قیمت روز را در اینترنت ببینید.

روزدوم، حرکت به سمت آگرا...

ظهر ناهار را در مکدونالد آگرا خوردیم و بعد به هتل رفتیم تا بعد از چک این و استراحتی کوتاه به دیدن نمایش Mohabbat Taj Show برویم. این شو درواقع مقدمه ای بود برای دیدن تاج محل و آشنایی با داستان آن.

عکس8 (بیلبورد نمایش Mohabbat Taj)

عکس9 (مجسمه گانشا در سالن نمایش)

اکثر قریب به اتفاق همسفر های ما این نمایش را دوست داشتند و لذت بردند. اما برای من کمی کسل نماینده بود. درواقع با چیزی که از نمایش های هندی انتظار داشتم کمی متفاوت بود.

بعد از دیدن شو در راستا بازگشت به هتل به اتفاق زوج دیگری از اتوبوس پیاده شدیم و تصمیم گرفتیم برای شام غذاهای خیابانی رو امتحان کنیم. کنار خیابان راه افتادیم و یک به یک آغاز کردیم به سرزدن به دکه ها و مغازه های کوچکی که در حاشیه خیابان بودند. ولی با دیدن سطح بهداشت آن ها منصرف شدیم و با کرایه یک ریکشا رهسپار خرید شدیم. نکته جالب این خرید این بود که وقتی اولین فروشگاه پیاده شدیم راننده به هیچ وجه قصد رفتن نداشت و تا داخل فروشگاه هم ما را همراهی کرد. (به این دلیل که طبق قوانین نانوشته خودشون چون ما رو آورده بود از فروش اونجا بتونه درصدی از مغازه دار بگیره) البته ما هم با توجه به قیمت ها و اجناس خرید زیادی نداشتیم.

در یکی از خریدهای گروهی وقتی وارد فروشگاه شدیم با توجه به شلوغی، من و همسرم برای خرید از آن جا خارج شدیم و به لیدر گفتیم همین نزدیکی ها هستیم و به فروشگاه های اطراف سر زدیم. در هنگام مراجعه تنها به فروشگاه ها، متوجه می شوید که قیمت ها را چقدر ارزان تر از خریدهای گروهی به شما اعلام می نمایند. یکی از همین فروشنده ها به ما گفت: قیمتی که بهتون میدم یک سوم قیمتی هست که اگه با توک توک یا اتوبوس تور اومده بودین بهتون میگفتم.

عکس10 (حضور خدایان هندی در فروشگاه ها جهت برکت بخشیدن به کسب و کار- گانشا)

عکس11 (حضور خدایان هندی در فروشگاه ها جهت برکت بخشیدن به کسب و کار- شیوا)

روز سوم

صبح روز بعد شاید مهمترین روز این سفر بود. دیدن تاج محل. اصلی ترین جاذبه هند.

یکی از نکاتی که در تمامی مکان های دیدنی هند خودنمایی میکند حضور دانش آموزان هست. به نظر می رسد آشنایی با تاریخ و فرهنگ کشور از سنین پایین باعث می شود عقاید دیگر را به رسمیت بشناسند و در کنار هم با آرامش و احترام زندگی نمایند.

عکس12 (دانش آموزان در صف ورود به تاج محل)

عکس13 (یکی از دروازه های تاج محل)

بعد از گذر از گیت های امنیتی و بازرسی هایی که دیگه عادی شدند وارد محدوده تاج محل می شویم. از همین جا عکاس ها برای دریافت عکس با این بنای زیبا پیشنهاد می دهند و واقعا با قیمت کمی که نسبت به ایران می گیرند توصیه می کنم همه جا عکس بگیرید و زیاد هم بگیرید. (البته چانه زدن را از قلم نیاندازید.) عکاسی در بیرون از ساختمان تاج محل منعی ندارد اما از داخل بنا مجاز به عکاسی نیستید و همین که عکس و تصاویر زیادی از داخل بنا موجود نیست به جذابیت آن افزوده است. طریقه بازدید از داخل بنا به این شکل است که از در وارد می شوید، در صف دور ساختمان حرکت نموده و مقبره ممتاز بانو رو دیده که درست در وسط ساختمان واقع شده است (به دلیل حفظ قرینه در معماری) و البته مقبره همایون شاه که در جوار ممتاز بانو است.

عکس14 (تاج محل)

عکس15 (تاج محل)

عکس 16 (یکی از دروازه های تاج محل)

یکی از مواردی که در هند زیاد با آن روبرو می شوید حضور پررنگ سگ ها (به صورت کلی حیوانات) است. به طوریکه در جاهایی اگر جلوی پایتان را نگاه نکنید احتمالا روی سگی که در آرامش روی زمین خوابیده پامی گذارید. قبل از ورود به تاج محل در پیاده روی قبل از دروازه ورودی چند سگ خوابیده بودند که یکی از همسفرهای ما فرهنگ غنی آریایی را به نمایش گذاشت و لگدی به سگی زد که البته با واکنش تند چند هندی روبرو شد...

عکس17 (سگ ها قبل از گیت ورود به تاج محل)

وقتی بازدید از تاج محل تمام شد و از همان دروازه ورودی بیرون آمدیم عکس های چاپ شده را از عکاس تحویل گرفتیم. البته چند نفر از همسفرهایمان نتوانستند عکاس را پیدا نمایند و عکس ها را تحویل بگیرند که بعد از آن، در Agra Fort سورپرایز شدند. عکاس پیدایشان کرد و عکس ها را دریافتد.

عکس18 (نمای قلعه آگرا از پل ورودی)

عکس 19 (کاخ دنیاگیر در قلعه آگرا)

عکس20 (دیوان ایام)

عکس21 (تختی که در سریال جوداواکبر روی حوض قرار داشت اینجا می باشد)

عکس22 (اشعار پارسی زینت بخش قلعه آگرا)

عکس 23 (اشعار پارسی زینت بخش قلعه آگرا)

شاه دنیا که سال های خاتمهی عمر را در قلعه آگرا زندانی بود تاج محل را از این فاصله می دید.

عکس 24 (دورنمای تاج محل از قلعه آگرا)

عکس25 (دورنمای تاج محل از قلعه آگرا)

روز چهارم

صبح روز بعد زمان عزیمت به جیپور بود.

با توجه به سرعت کم اتوبوس هر جابجایی بین دو شهر تقریبا یک روز کامل را از شما می گیرد. بعد از رسیدن به جیپور به بازار قدیمی این شهر رفتیم. این بازار برای خرید ساری و همچنین ادویه و چای به صورت فله مناسب است. بعد از خرید به هتل رفتیم تا فردا به بازدید از مناطق تاریخی جیپور بپردازیم.

عکس26 (دروازه تاریخی در قسمت بازار قدیم جیپور)

عکس27 (معبدی کوچک در حاشیه خیابان جیپور-بازار قدیمی)

روز بعد، صبح به Amer Fort رفتیم. این قلعه بر روی تپه ای بنا شده است. راستا رفت را با فیل بالا رفتیم و برگشت به پایین را با جیپ. اگر سریال جودا و اکبر رو دیده باشید این قلعه آمر درواقع منزل پدری جودا بوده و قلعه آگرا منزل اکبر و جودا.

عکس28 (نمای دور قلعه آمر)

عکس29 (فیل سواری)

عکس30 (نمای درون قلعه)

عکس31 (درون قلعه و تجهیزات فیلم برداری)

عکس32 (گالری هنری که در صورت علاقه می توانید از آن دیدن و خرید نمایید)

عکس 33 (باغ زعفران و دیواری که تداعی نماینده دیوار چین است)

قسمتی از ساختمان درونی قلعه در زمان دیدار ما لوکیشن فیلمبرداری بود و امکان دیدن آن قسمت خاص وجود نداشت. بعد از قلعه آمر در کنار دریاچه ای به نام Man Sagar ایستادیم که در وسط آن کاخی به نام Jal Mahal بنا شده که متاسفانه بازدید از آن به دریافت چند عکس از کنار دریاچه محدود بود. و اما کاربردش این بوده است که مهاراجه ها برای تمدد اعصاب (بدون حضور زن ها) به آن جا می رفتند.

عکس34 (جال محل)

ظهر ناهار را در World Trade Park خوردیم که به بازار شاهرخ خان هم معروف است.

عکس35 (نوشته ای برروی درخت- محوطه جلوی بازار شاهرخ خان)

برنامه بعدی رفتن به معبد میمون ها بود که درکنار تاج محل شد بهترین جایی که در هند دیدیم. از خوش شانسی ما، آن روز تولد شیوا از خدایان هندی بود و جشن و مراسم مذهبی با حضور مردم زیادی در معبد در حال برگزاری بود.

عکس36 (خدایان- جنگل قبل از معبد میمون ها)

قبل از ورود به معبد حجم زیاد افرادی که به آن جا می رفتند نوید رویارویی با مراسم پرشوری را می داد. این معبد شامل ساختمان ها و معابد زیادی می باشد که تا بالای تپه ای ادامه دارند و همچنین استخری که ازآب آن برای تبرک استفاده می شود. قسمتی هم به آتش بازی اختصاص داشت و تمام ترقه ها در همان منطقه محدود بودند بدون این که کسی زیر پای عابرین را هدف بگیرد. در کل با توجه به حجم زیاد افراد امنیت و نظم آن جا به نظرم مثال زدنی بود.

عکس37 (جمعیت درون معبد)

عکس38 (استخر و آب مقدس)

عکس39 (جمعیت در حال تبرک)

عکس40 (میوه هایی که جهت تبرک به معبد آورده شده اند)

عکس41 (سمفونی رنگ ها)

ناگفته نماند به دلیل شلوغی و صدای زیاد میمون ها به بالای کوه رفته(گریخته) بودند و توفیق دیدار آن ها از نزدیک به ما دست نداد.

پس از بازگشت از معبد میمون ها به موزه Albert Hall رفتیم که مهمترین شی آن جا مومیایی مصری هست که اجازه عکسبرداری از آن را نمی دهند. متاسفانه فضای داخلی موزه حالت گرفته ای دارد و با پنکه هایی که خودشان می توانند جز اشیای دیدنی به حساب بیایند خنک می شود و فضای خفه و بی روحش باعث شد دیدارمان از آن جا را به سرعت به اتمام برسانیم.

عکس42 (موزه آلبرت هال)

بعد از دیدن موزه با توجه به این که مرکز تجاری که ظهر ناهار را در آن جا خورده بودیم بسیار بزرگ و مدرن بود عده ای تصمیم گرفتیم برای خرید و همچنین صرف شام در راستا بازگشت به هتل به آن جا برویم و بعدا خودمان برگردیم.

روز آخر جیپور

صبح روز بعد پس از خروج از هتل حسن ختام دیدار جیپور تماشای Hawa Mahal بود و پس از آن به سوی دهلی راهی شدیم.

عکس43 (هوا محل)

با توجه به زمان رسیدن به دهلی بعد از چک این در هتل همراه تعدادی از همسفران تصمیم گرفتیم به یکی از مراکز خرید نزدیک هتل برویم، به دلیل این که روز اول به River Mall Cross رفته بودیم پیشنهاد دادم به Aggarwal Fun City Mall برویم.

در این مجتمع یک هایپرمارکت خیلی بزرگ هست که همه چیزدر آن پیدا می شود. بعد از کلی خرید زمانی که می خواستیم حساب کنیم صندوقدار از ما کارت شناسایی تحت عنوان (اگر اشتباه نکنم) مترو کارت می خواست که متاسفانه نداشتیم . از شانس خوب ما آقایی هندی که در صف بود لطف کرد و کارت خودش را به صندوقدار داد و وقتی از او تشکر کردم گفت: احتیاجی به تشکر نیست همه ما انسان هایی مثل هم هستیم. یاد حرف لیدرمون افتادم که گفت :در فرهنگ هندی چیزی به اسم تشکر نیست.

وضعیت هایپر به شکلی بود که کلی از کالاها روی زمین بود. همزمان در قفسه ها میچیدند و خرید هم انجام می شد. از آنجاییکه نمیدونستم خریدها را چگونه به هتل ببریم، یک کارتن از کالاهای فروشگاه را خالی کردم و از آن استفاده کردم. دوستانمان اول شام خوردند و بعد به خرید پرداختند اما ما شام را که در پیتزا هات خوردیم به بعد از خرید موکول نموده بودیم. در زمان برگشت به هتل کارمندان ورودی هتل از آن ها پرسیده بودند: از کجا خرید کردین و بعد از شنیدن جواب گفته بودن چجوری ؟ اصلا به توریستا جنس نمیفروشن. در کل باید گفت که اگر مرکز خریدی در ثریا باشد یک ایرانی به آن دست پیدا خواهد نمود.

روز آخر

صبح روز بعد خاتمه روز آخر سفر ما به هند آغاز شد. اولین مقصد، معبد بیرلا بود. یکی از معابد تمیز و بزرگ هندوها.

عکس44 (معبد بیرلا)

بعد از آن به معبد سیک ها رفتیم.

عکس45 (استخر درون معبد سیک ها)

درباره دیدن معبد سیک ها ، موی سر باید پوشیده باشد و برای این که از روسری های آن جا استفاده نکنید از غرفه های بیرون برای خودتان بخرید تا مسایل بهداشتی را رعایت نموده باشید و هم به یادگار بماند. بعد از صرف ناهار یکی از دیدنی ترین مکان ها، و خاتمه بخش سفر هندتمام نشدنی، در انتظار ما بود.

عکس46 (آکشاردهام از دور عظمتش را به رخ می کشد)

معبد Akshardham، سال ساخت این معبد به سال 2005 برمی شود. تورهای داخلی اعم از پخش فیلم و دکورهای بسیار دیدنی به تشریح ساخت و همچنین روایات تاریخی و مذهبی می پردازد. قسمتی از بازدید به شکلی هست که شما سوار قایقی می شوید و به همراه هدایت که از کارکنان معبد هست رودخانه مصنوعی را درمی نوردید و در حاشیه آن داستان هایی با استفاده از دکور روایت می شود که تقریبا همه چیز و منشا هر اختراع و اکتشافی را به هندی ها نسبت می دهند. آخرین مرحله از دیدن این معبد نشستن به تماشای پایکوبی فواره ها و رنگ ها ، پخش موسیقی و انیمیشنی که براساس متون قدیمی آیین هندو طراحی و ساخته شده بود.

معبد آکشاردهام از نظر زیبایی و ارزش تماشا جای هیچ حرفی ندارد اما تنها چیزی که از آن شاید هیچ اثری ندیدم معنویتی بود که شاید در معابد خیلی کوچکتر دین هندو می شد دید. در هرصورت این معبد را از دست ندهید، ببینید و حتی در صفی که ممکن است طولانی شود بایستید و عکسی به یادگار بگیرید. بعد از چند ساعت که دیدن معبد طول کشید راهی فرودگاه شدیم. در راستا...

عکس47 (معبد هانومان در حاشیه خیابان- دهلی)

عکس48 (حاشیه نشینی در خیابان)

تورلیدرما آقای حماد که شیعه بود از ما درخواست نموده بود برای همسایگان و آشنایانش مقداری آجیل به عنوان تبرک از کشور امام رضا به او بدهیم. همگی باقیمانده آجیل ها را جمع نموده و به اودادیم که طی راستا آن ها را گذاشت بالای سرش در اتوبوس. بعد از رسیدن به فرودگاه و خداحافظی درست در آخرین دقایق شاگرد اتوبوس فکر نموده بود که آجیل مذکور وسیله جامانده یکی از ما هست و آن را آورد و به یکی از مسافران داد که تا او بفهمد درون بسته چیست اتوبوس رفته بود و دست لیدر ما هم به آجیل ها نرسید و باعث ناراحتی همه ما شد.

زمانی که قصد چک این داشتیم مسئول کانتر گفت: نمی تونین نارگیل سبز ببرین. من هم نارگیلی که در کوله پشتی داشتم را در آوردم. بعد اضافه نمود: ادویه هم اگه تو کوله تون دارین باید بذارین تو چمدون که قسمت بار بره.

و بدتر از همه، این که در هواپیما کنار هم نمیتونین بشینین. من هم با ناراحتی گفتم: نه نارگیل می تونیم ببریم نه ادویه، پیش همدیگه هم که نمی تونیم بشینیم! ! همان موقع آن خانم گوشی را برداشت ، تلفن زد و گفت اوکی شد. دو جایگاه ردیف دوم کنار هم به ما داد که همسفرهای ما با دیدنمان می گفتند: پارتیتون کی بوده اینجا بهتون جایگاه دادن؟ بعد از رسیدن به تهران و در زمان بین دو پرواز تصمیم گرفتیم دیدنی از پل طبیعت داشته باشیم و بعد به فرودگاه مهرآباد برویم.

عکس49 (پل طبیعت)

اشاراتی چند

  • در زمان سفر ما روپیه 65 تومان بود و دلار 4045 تومان. مبلغ تور بدون ویزا 2480000 تومان .
  • در خریدهای گروهی خرید نکنید، قیمت را به شما چندبرابر می دهند. ما فقط از یک جا در آگرا که نماد سنگی تاج محل می فروخت از فروشگاهی که لیدر می برد خرید کردیم. خرید ادویه و چای بسته بندی را در دهلی از هایپر مارکتی که معرفی کردم انجام دهید یا مکان های مشابه نزدیک هتل. از جیپور هم چای یا ادویه به صورت کیلویی بخرید. برای خرید مجسمه هم اگر به دیلی هات رفتید از آنجا بخرید.
  • روز دوم در آگرا به رستوران سلف سرویسی رفتیم که معمولا تورهای ایرانی را به آن جا می برند. از غذای آن جا لذت ببرید.
  • در اخر اگر تور لیدر شما آقای حماد بود به او بگویید عماد بسیار سلام رساند و از زحمات شما تشکر کرد.

عکس50 (آقای حماد)

نویسنده : عماد ع

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت خبرنگاران مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی گیرد.

منبع: لست سکند
انتشار: 6 آذر 1398 بروزرسانی: 18 مهر 1399 گردآورنده: balio.ir شناسه مطلب: 553

به "خاطرات طلایی مثلث طلایی هند" امتیاز دهید

3 کاربر به "خاطرات طلایی مثلث طلایی هند" امتیاز داده اند | 5 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خاطرات طلایی مثلث طلایی هند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید