چرا نباید سریال مردم معمولی را ببینیم؟

به گزارش بالیو، با گسترش فراوریات شبکه نمایش خانگی و رشد بی رویه سریال های مختلف که فارغ از سطح کیفی و ارزش هنری مانند قارچ رشد نموده و یکی پس از دیگری ساخته می شوند، دو غول مشهور تلویزیون هم بی کار ننشسته اند. مهران مدیری و رامبد جوان کم تر از یک دهه ا ست که با فراوری دورهمی و خندوانه رسانه را در اختیار گرفته اند و با تاک شوها و برنامه های سرگرم کننده شان، حالا بیش تر از گذشته به چشم می آیند. در این مطلب قصدمان پرداختن به سیت کام جدید رامبد جوان یعنی مردم معمولی است.

چرا نباید سریال مردم معمولی را ببینیم؟

بردیا برازنده (رامبد جوان) صاحب کلینیکی به نام مرکز تناسب طلایی است. بردیا در این کلینیک به جراحی پلاستیک و عمل های زیبایی می پردازد و با خواهرش باربارا (شبنم مقدمی) و دخترخاله هایش که در آژانس هواپیمایی این مرکز فعالیت دارند، کار می نماید. پسرخاله اش هم در بخش دیگری از این مرکز مشغول است و به عنوان مربی بدن سازی یک تیم فوتبال به بیننده معرفی می گردد.

خلاصه داستان مردم معمولی قاعدتا باید مخاطب را به یاد سیت کام های پیروز خارجی بیندازد زیرا با تعدد شخصیت روبرویم و با توجه به لوکیشن ثابت و تمرکز روی دیالوگ نویسی، باید انتظار اثر جذاب و خنده داری را داشته باشیم. آیا ساخته جدید رامبد جوان در مقام تهیه نماینده و کارگردان چنین انتظاری را برآورده می نماید یا خیر؟ در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.

دلایلی برای ندیدن سریال مردم معمولی

اگر در ابتدا بخواهیم جدی ترین ضعف سریال یعنی عدم وجود یک فیلم نامه حساب شده و اصولی را آنالیز کنیم باید به یک نکته مهم اشاره ای مختصر داشته باشیم. در زمانه ای که برادران قاسم خانی افت نموده اند و دیگر از متن های سرحال و نیش دار امیرمهدی ژوله و خشایار الوند فقید هم خبری نیست، باید به جوان ترها و قلم زنان امروزی میدان داد.

متاسفانه در اغلب موارد به جای این که چیدمانی قابل تحسین از شوخی های جان دار و اثرگذار در این اثر صورت گیرد، ملغمه ای شلوغ و همه رنگ مانند میدان تره باری آشفته به وقوع می پیوندد. رامبد جوان اصولا از اعتماد به نسل جوان خوشش می آید و نگارش مردم معمولی را هم به دو تن از نویسندگان کم تر شناخته شده سپرده است. اتفاقی که به پاشنه آشیل اصلی سریال تبدیل شده زیرا فیلم نامه از اساس نابود است و به حدی فقر ایده و کمبود سوژه در متن وجود دارد که رامبد جوان تمام آن لوس بازی های خندوانه را با کمی تغییر و دوز بالاتری از لودگی وارد مجموعه اش نموده است.

شاید اگر کمی کاریکاتورهای تیپیکال سریال به شخصیت نزدیک می شدند و شوخی ها مقداری جان دار بودند، تحمل این مجموعه ساده تر می شد اما در طول این سه قسمت که هرکدام کم تر از چهل دقیقه زمان می برد، لبخند زدن هم کار دشواری ا ست چه برسد به خندیدن. دیالوگ ها قصد دارند طنزی کلامی را خلق نمایند که با دارا بودن رگه های سیاسی -اجتماعی توان خنداندن و در عین حال نیش دار بودن را توامان داشته باشد. از آن طرف کارگردان با استفاده از کلیشه های ژانری، وابستگی به کمدی موقعیت و تکرار ناشیانه برخی مولفه های کمدی های بزن-بکوب، کوشش می نماید جذاب به نظر برسد اما درصدی در این امر پیروز نیست.

شخصیت ها در یک کلام فاجعه اند و روابطشان با یک دیگر مانند برخی از آیتم های مجموعه خنده بازار است و چه بسا چند پله هم عقب تر باشد.

بردیا یک جراح پلاستیک میان سال و ثروتمند است که با برون گرایی های بی دلیل و اگزجره اش به نوعی نمادی از آدم های خودشیفته و پرمدعاست که حس می نمایند خیلی بامزه و مهم هستند.

از آن طرف زوج باربارا و ایرج (آتیلا پسیانی) هم از شدت کلیشه بودن غیرقابل تحمل اند. طبق معمول با زنی روبرویم که با صدای بلند حرف می زند و به واسطه وضع اقتصادی خوب و چرب زبانی اش، از نفوذ بالایی میان اطرافیان برخوردار است. و در نقطه مقابل مردی توسری خور و مظلوم واقع شده است که دائماً حرف های همسرش را تایید می نماید و در اوج انفعال به سر می برد.

اوج کلیشه بودن متعلق به دخترخاله های بردیاست. یکی شان به طرز افراطی آویزان است و تمام آمال و تفکرات اش در مغازله با مردان و عشوه های بی دلیل خلاصه می گردد. دیگری کمی عاقله مندتر به نظر می رسد اما چیز قابل ارائه ای ندارد و فقط برای دیگران فال می گیرد. کم سن ترینشان از آن دخترهای گیج و منگ است که منتظر جملات عاشقانه اند تا قند در دل شان آب گردد و اوج شاهکار شخصیت پردازی مربوط به ستاره (خاطره اسدی) است که با ژست مردستیزانه و فمینیستی اش حال مخاطب را بد می نماید.

نیازی به صحبت درباره نفرات دیگر نیست و اگر یک قسمت از سریال را دیده باشید قطعا می دانید با چه چیزی طرف هستید. تمام این توضیحات و توضیح حال ها به دلیل واکاوی فیلم نامه صورت گرفت تا این موضوع روشن گردد که تیم نویسندگان هیچ چیزی به اسم شخصیت خلق ننموده و تنها به ساخت تیپ های گوناگون آن هم به بدترین شکل ممکن اکتفا نموده اند. شاید خیلی ها تیتراژ سریال را خلاقانه بدانند، از تم نوآرگونه اش لذت ببرند و حس نمایند با اثری پارودیک روبرو اند اما این تیتراژ به صورت مجزا چیز خاصی ندارد و جلوه فروشانه به نظر می رسد.

مردم معمولی هیچ نکته مثبتی ندارد و شاید بتوان موسیقی بامداد افشار را بهترین بخش آن دانست. قطعاتی که به واسطه کاربلدی آهنگ ساز خوب از آب درآمده اند و با فضای شلخته و باسمه ای سریال تناسب دارند.

دلایلی برای دیدن سریال مردم معمولی

بعد از همه دلایلی که گفتیم هنوز دلتان می خواهد این سریال را ببینید؟ احتمالا بعد از یک قسمت پشیمان خواهید شد.

جمع بندی

مردم معمولی سریال به شدت ضعیف و حفره داری است. در زمینه فیلم نامه با فاجعه ای تاریخی روبرو ایم که از فرط ناشی گری و بی مزگی مخاطب را پس می زند. شخصیت پردازی و فضاسازی برای این سریال یک شوخی عظیم است و حتی لحظه ای هم نمی توان به حرکات و رفتار آدم های مشغول در مرکز تناسب طلایی خندید.

سیت کام رامبد جوان نه کمدی موقعیت است و نه کمدی سیاه آغشته به طنز کلامی. نه حرف مهم و جدی می زند و نه می تواند خنده دار باشد. این سریال در لوپی عظیم گیر افتاده و تنها خودش را دست می اندازد و هربار بیش تر از قبل بازیچه این فرایند می گردد. پیشنهاد می کنم اگر دل تان برای رامبد جوان تنگ شد و تمایل داشتید به تماشای اثری از این کارگردان بنشینید، همان سریال قدیمی مسافران را ببینید و وقت ارزشمندتان را پای چنین افتضاحی هدر ندهید.

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 13 اردیبهشت 1400 بروزرسانی: 13 اردیبهشت 1400 گردآورنده: balio.ir شناسه مطلب: 1715

به "چرا نباید سریال مردم معمولی را ببینیم؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چرا نباید سریال مردم معمولی را ببینیم؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید